در جامعه مدنی لیبرالی چه خبر است؟

ساخت وبلاگ

از زمانی که سلطه پاپ ها و روحانیت مسیحی در غرب قطع شد، چندین قرن می گذرد. متفکران غربی با غرور و تکبر رها شده از دین، هیچ هماوردی را در مقابل افکار و عقاید دور از وحی خود را به حساب نمی آوردند، فارغ ازدین کلیسایی و قهر با خدای پاپ ها، تا توانستند برای رهایی انسان از چنگال دین و رسیدن به منفعت و مهیای کسب آزادی های لذت بخش، بی پروا بر ارزش های انسانی تاختند و تئوری تدوین کردند و نسخه های آرامبخش تجویز نمودند. از یک طرف، طرفدار فرد گرایی اومانیستی بودند، که شهرت، منفعت و لذت گرفتار در هوای نفس، فکر فرد اومانیستی را در چنبره خود گرفتار کرده است. در مکاتب روشنفکران غربی چیزی به نام اخلاق وگوهرهای ناب انسانیت کمتر یافت می شود. و از طرف دیگر فرد را چنان در چنپره آزادی های سرکش قرار داده اند که فرد قادر نیست این افسار از هم گسیخته را از دست و پای خود پاره کند. از فرد اومانیستی یک حیوان سوجویی اقتصادی در مکتب به اصطلاح ایدئولوژی لیبرالیسم ساخته اند و چنان در پوست و خونش جاطلبی، شهرت و منفعت طلبی ریشه دوانده که قادر به هیچ نوع حرکتی غیر از آنچه برای او خط کشیده و ترسیم نموده اند، ندارد. آنچه در دوره رنسانس به عنوان روشنگری از ادبیا ت غربی ها در مکاتب مختلف شنیده می شود، سفیدی در مقابل سیاهی نیست. اگر روحانیت مسیحی قبل از رنسانس کم کم از ارزش های حضرت مسیح (ع) جداشد و توانست خود را از محیط اخلاق و معارف جدا کند و مانند امپراتورها و تزارها به سمت اشرافیگری سوق پیدا کند و این دگر اندیشی صاحبان کلیسا، باعث منزوی دین در تمام غرب گردد.روشنفکران و اندیشه ورزان غربی، از انسان کاتولیک یک انسان بورژوا، بی دین، خودکامه،منفعت طلب، بیگانه از ارزش های انسانی، جستجوگر ثروت و لذت تبدیل کردند. از انسان برده ای ساختند که با طناب آزادی، اسیر هوای نفس در شهرت، سود و لذت و استثمار شوند، و عربده های جاه طلبی و کرنش، تکبرش را در دیوار بلند بزک شده جامعه مدنی به رخ دنیا به وضوه می توان دید.

وقتی جان لاک و دیگر اندیشمندان غربی خدا را از جامعه غربی ها بیرون کردند و اصالت فرد را جایگزینش نمودند، فکر نمی کردند، خروجی تفکر لیبرالیستی روزی نقاب از چهره بزک کرده فرد اومانیستی توسط دو رجال این مکتب کنار زده شود و پرده حقیقی نمایش خود را به مردم دنیا نشان دهد. دو نامدار بزرگ شده در این مکتب به خاطر همان هدف فرد اومانیستی اسیر هوای نفس، و گرفتار شهرت و لذت و منفعت شخصیت اصلی خود را نشان دهند. برای کسب قدرت در مناظره شان همه چیز بود، جز اخلاق و معرفت و این رشد قهقرایی تفکر انسان محور اومانیستی را در جامعه مدنی غرب از تلویزیون آمریکا به مردم جهان نشان داد.

پوست و خون ترامپ و بایدن در جامعه ای رشد نموده است. که چندین صده است، معیار های اخلاقی و معرفتی در اقتصاد و جامعه و فرهنگ غرب رخت بر بسته است. از انسان وحی گرا یک انسان فرد گرا با مشخصه های انسان بورژوا تحویل جامعه جهانی داده است، که جز سود و لذت در اهداف زندگی اش هیج چیز مشاهده نمی شود.از شاخصه های انسان بورژوا، سود جویی و منفعت طلبی است که برای کسب آن به صورت نامحدود و نا مشروع به طور پیوسته و مداوم تلاش می کند. در سیر حرکت این انسان برای کسب سود، خط قرمزی وجود ندارد. به گفته "توماس هابز" جوهر مناسبات افراد بشر با یکدیگر این گونه است:

انسان، گرگ انسان است. این انسان پیوسته برای رسیدن به هدف یعنی سود و لذت،دارای یک رقابت خصومت آمیز و خشن توام با حسادت ودشمنی با یکدیگر قرار می گیرند. تمام این افکار زائیده یک ایدئولوژی به نام لیبرالیسم است.

گپ دوستانه...
ما را در سایت گپ دوستانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7rahjooyan7 بازدید : 105 تاريخ : چهارشنبه 13 اسفند 1399 ساعت: 17:17