عبرت منافقین برای غرب‌گرایان

ساخت وبلاگ

سعدالله زارعی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:وقتی <<تغییر به راه می افتد>> همه چیز تغییر می کند، روابط و موقعیت ها به هم می خورد و دیگر نمی توان روی بسیاری از مناسبات و توافقات قبل حساب کرد و آنان که این تغییر را درنیابند، حتماً دچار بحران می شوند. بحرانی که نه تنها سود، که سرمایه آنان را هم به تاراج می برد. به اطراف خود نگاه کنیم، تا این موضوع را به وضوح ببینیم. آنان که معماران وضع ظالمانه گذشته بوده اند، ناگزیر به آن تن داده اند اگرچه قبول تغییر در پیری، مثل بیرون زدن شیری که در دوران کودکی نوشیده اند، بسیار سخت و گاه ناممکن است.

آنان ضمن پذیرش شکست در درون، در بیرون نوعاً آدرس های غلط می دهند. بعضی که عادتاً تحت تأثیر آنها هستند، به آن سرگرم شده و قلیلی آن آدرس های غلط را باور می کنند و اندکی هم با وجود نومیدی به دنبال آن راه می افتند. اما آنان که مانعی در دیدن ندارند، متوجه قضایا هستند و به عظمت تغییری که واقع شده توجه دارند.

خداوند شهید عظیم الشأن حاج قاسم سلیمانی را در بالاترین درجه عنایت خاص خود قرار دهد، در دوم اردیبهشت سال آخری که در دی ماه آن به <<شهادت عظیم>> رسید، در جلسه ای گفت این مردم یکپارچه پای کار نظام هستند و دلخوری هایی که از بعضی از ماها دارند به نظام تسری نمی دهند.

او می گفت این مردم یک محور دارند و آن <<رهبری>> است که با او ارتباط عقیدتی پیدا کرده و این ارتباط در زیر و بم حوادث، کاستی نمی گیرد. او معتقد بود علی رغم بعضی ظواهر، درصد مخالفان این نظام در داخل آن قدر اندک است که از ناحیه آنان خطری متوجه نظام نمی شود و لذا باید متوجه کانون های اصلی معاند نظام که آمریکا و... است، بود.

همین چند روزه یک رخداد عجیب اتفاق افتاد و این اعجاب از این جهت است که اتفاق رخ داده در تصور انسان هایی که مسائل جهان را براساس دوگانه سود و زیان ارزیابی می نمایند، نمی گنجد وگرنه با معادلات الهی و اعتقادات مذهبی و آیات قرآن که منافقین را به <<عذابی خفت بار>> وعید داده، این اتفاق چندان هم غیرمنتظره نبود.

غربی ها تا همین یکی دو هفته پیش حاضر به کوتاه آمدن از موضع خود درباره ایران نبودند و آخرین حرف هایی که از سوی افرادی نظیر جوزپ بورل رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا و انریکه مورا معاون او و رئیس تیم غرب در مذاکرات هسته ای به مقامات ایران گفتند این بود که <<تا شما در روابط نظامی با روسیه تجدیدنظر نکنید، ما درباره موضوع هسته ای و سایر مسائل با شما گفت وگویی نخواهیم داشت>> بعد از بازگشایی روابط عربستان با ایران هم از این موضع سلبی فاصله نگرفتند.

بحث آنان در روابط نظامی ایران و روسیه حول دو محور دور می زد؛ یک محور بحث فروش هواپیماهای سوخو ۳۵ بود که در واقع خلأ قدرت هوایی ایران را تا حد زیادی پر می کند و پوشش دفاعی هم به آن می دهد و یک موضوع هم بحث فروش پهپادهای ایران به روسیه بود که غربی ها - به درست یا غلط - مدعی بودند معادله نظامی را در جنگ اوکراین برهم زده و باید تکلیف آن مشخص شود.

در واقع غربی ها معتقد بودند توافقات نظامی ایران و روسیه اصولاً امکان بحث میان غرب و ایران در حوزه نظامی و منطقه ای در آینده هم از بین می برد؛ چرا که وقتی بخشی از نظام بین الملل - روسیه و چین - در تعامل نظامی با ایران بوده و در چرخه افزایش قدرت آن نقش داشته باشد، دیگر صحبت از الزام جهانی برای محدودیت قدرت نظامی ایران معنا و مفهوم ندارد. ضمن آنکه - در تحلیل غرب - توافقات نظامی ایران و روسیه در حوزه تسلیحات، دو کشور را به سمت ایجاد <<روابط راهبردی>> سوق می دهد.

روابط راهبردی دو کشور به این دلیل با حساسیت غرب مواجه است که دو عنصر را کنار هم دارد؛ همکاری های سطح بالای نظامی و پایداری در روابط دو کشور روابط ایران و روسیه هر چه بوده، تا این جا و به خصوص در هفته های اخیر کمتر نشده و حتی مناسبات دو کشور در همه حوزه ها از جمله در بعد نظامی در حال گسترش بوده است. اما علی رغم این موضوع، اتحادیه اروپا و شخص بورل و شخص مورا درب اتاق گفت وگو را به روی تیم آقای علی باقری باز کرده و ظاهراً توافقات اولیه ای هم داشته اند.

در آن طرف ماجرا اما تحولات مهمی روی داده است که درشت ترین آن برخورد دولت آلبانی با منافقین و به هم ریختن کمپ اشرف و متعاقب آن دفاع دولت آمریکا از اقدام پلیس آلبانی علیه منافقین بود. خب طی ۴۰ سال گذشته، در منازعه آمریکا با ایران، منافقین با همه حقیری و ضعیف بودن، مهم ترین ابزار واشنگتن بوده اند. خدماتی که منافقین طی این چند دهه به آمریکا، رژیم اسرائیل، اروپا و بعضی کشورهای منطقه و علیه جمهوری اسلامی کردند، با هیچ گروه دیگری قابل مقایسه نیست.

ترور حدود ۱۷۰۰۰ عناصر ضدآمریکایی کوچه و خیابان ایران، تهاجم نظامی به مرزهای ایران، دادن اطلاعات ویژه از تأسیسات صنعتی حساس کشور به آمریکا از جمله صنعت هسته ای و شرکت در عملیات های تخریب و ترور در ایران، بی ثبات نمایی ایران در محیط بین المللی وآماده بودن برای هر نوع عملیاتی علیه ایران، این گروهک را از سایر گروه های مخالف ایران، متمایز کرده بود و به همین جهت آن گاه که دولت وقت عراق برای ترک عراق به این گروهک فشار آورد، آمریکایی ها و سعودی ها ضمن اعلام حمایت از سازمان منافقین، با کشورهایی برای <<اسکان متمرکز>> آنان وارد مذاکره شده و در نهایت با دادن پول و وعده هایی، دولت تیرانا را در سال ۱۳۹۵ به واگذاری یک کمپ بزرگ به این گروهک مزدور، متقاعد کرد.

آلبانی این را با گرفتن ۲۵ میلیون دلار از سعودی و مبالغی وعده از آمریکا پذیرفت و برخی اسناد می گویند در این ۷ سال آلبانی سالانه نزدیک به یک میلیارد دلار بابت پذیرش منافقین دریافت کرده است و حال آنکه می دانست این کار برای مردم مسلمان آلبانی چه خطراتی دارد و در همان حال به شدت از این گروهک به عنوان <<پناهندگان>> دفاع می کرد.

روزنامه آلمانی <<اشپیگل>>، یک سال پس از استقرار منافقین در کمپ تیرانا درباره روحیات و اهداف آنان نوشت <<اعضای سازمان در این اردوگاه در تمرین های هفتگی خود برای بریدن گلو با چاقو، شکستن دست و درآوردن چشم با انگشت تلاش می کنند>>.

منافقین قبل از مواجه شدن با این حادثه دو علامت دریافت کردند و باید می فهمیدند که اوضاع دگرگون شده است؛ آزادی اسدالله اسدی دیپلمات ایرانی که از آبان ۱۳۹۹ در زندان بود و اتهام اصلی - دروغین - او این بود که درصدد بوده محل تجمع عناصر و پشتیبانان خارجی منافقین را در پاریس منفجر کند و یکی هم مخالفت دولت فرانسه با برگزاری تجمع سالانه منافقین بود.

مدیران منافقین با بهت زیاد خبر آزادی اسدی را دریافت کردند و انتظار نداشتند با توجه به خدمات ویژه ای که به خصوص در اغتشاشات پاییز سال گذشته ایران به غربی ها ارائه دادند، مورد بی توجهی قرار گیرند.

اما چیزی نگذشت که با ضرب شست پلیس آلبانی مواجه شدند. برخورد آلبانی برای آنان این معنا را دارد که حتماً باید کمپ را تحویل داده و از این کشور خارج شوند. اما کجا می توانند بروند؟ و چه کشور دیگری این امکان را در اختیار آنان می گذارد و حال آنکه حالا دیگر احیاناً فشار و تقاضای غرب هم برای <<اسکان متمرکز>> آنان وجود نخواهد داشت.

سازمان منافقین از این رو اقدام روز سه شنبه هفته پیش آلبانی را به <<فروپاشی>> خود ترجمه کرد. خود آنان در همین روزها بروز دادند، انتقال کمپ اشرف از بغداد به تیرانا، سبب شد افراد زیادی از این گروهک فرار کنند. حالا معلوم است که در این جابه جایی به <<ناکجا آباد>>، از شیرازه این گروهک جنایتکار و وطن فروش چیزی باقی نمی ماند.

عمل آمریکا و اروپا در این موضوع خیلی مهم است و برای خیلی ها باورنکردنی است به همین دلیل بعضی ها درصدد توجیه رفتار آلبانی، اروپا و آمریکا برآمده و گفتند غربی ها در حال ساماندهی و وحدت بخشی به اپوزیسیون ایرانی هستند و مانع زدایی داخلی از آن را به عنوان شرط لازم ساماندهی آنان شروع کرده اند! اینها برخورد با منافقین را بخشی از این پروژه مانع زدایی معرفی می کنند ولی این یک توجیه نچسب محسوب می شود. آخر مگر در این روزها همین یک اتفاق رخ داده است و مگر اختلافات شدید اپوزیسیون بر سر هواداری یا عدم هواداری از این سازمان بوده است؟

از سوی دیگر این تنها اتفاق زجرآور برای مخالفان ایران نبوده است؛ انفعال غرب در برابر بازگشایی روابط عربستان با ایران، چراغ سبز اخیر اروپا به ایران در دوحه، تماس طولانی رئیس جمهور فرانسه با رئیس جمهور ایران و... هم در همین یک هفته روی داده و از <<وضع جدید>> خبر می دهند.

این وضع جدید حتماً ناشی از <<مذاکرات>> نیست، ناشی از <<مقاومت>> است. در واقع ایران در مواجهه با غرب مقاومت کرده و الان هم در سنگر مقاومت و در حال چیدن اولین برداشت این مزرعه است. در همین ماجرای جنجال غرب بر سر روابط نظامی ایران و روسیه، ایران با جدیت این روابط را دنبال کرده و حتی اندکی از شتاب آن نکاسته است.

بنابراین ما از سنگر مقاومت فاصله نگرفته ایم. این غرب است که به نقطه ای رسیده که احساس یأس می کند و این یأس طبیعی است. وقتی یک نفر چهل سال زیاده خواهانه، تلاش کند تا طرف مقابل با زور به تحمیل های او تن دهد و طرف مقابل نه تنها تن نداده بلکه اینک خود هم - به تعبیر اخیر ریچارد هاس - به یک قدرت مدعی تبدیل شده است، برای او یأس می آورد.

در واقع می توان اقدام اخیر غرب در مواجهه با گروه جنایتکار منافقین و نیز گروه های موسوم به اپوزیسیون ایران را جمع بندی غرب از چهل و چهار سال درگیری های مختلف با ایران دانست. ما می دانستیم که انقلاب اسلامی را اگر بتوان پروژه نامید - که اطلاق پروژه به انقلاب اسلامی تحریف واقعیت است چرا که خیلی بزرگ تر از آن است - یک <<ابرپروژه>> (Macro Project) است. غربی ها در این سال ها با ریزپروژه (Micro Project) سرگرم بودند و معلوم است که نتیجه چنین بازی چه خواهد بود.

این ماجرا یک نکته هم برای بعضی جریانات داخلی دارد؛ آنان که مثل همین سازمان منافقین خیلی روی آمریکا و توافق با آن حساب می کردند؛ آنان که با لباس اصلاح طلبی به آمریکا علامت می دادند؛ یا با لباس اعتدال؛ آنان که همین روزها با وقاحت خود را در میانه اقدامات توطئه گون منتظری قرار داده، این مرده را به خیال خود به صحنه آوردند و اقدامات خیانت بار او را به دعوای امام و منتظری تقلیل داده و در نهایت هم به نفع منتظری داوری کردند، این ها بدانند ارزش شان نزد آمریکا و اروپا یک هزارم ارزش منافقین نزد آمریکا و اروپا نیست. این ها ببینند آنان با منافقین چه کردند. با این ها هم همین را می کنند. کما اینکه با آن همه <<رقص در میانه میدان>> به آنها مدال محور شرارت دادند و هواپیمای محمدجواد ظریف را در اروپا معطل چند لیتر بنزین کردند.

چرا حمله به مقر منافقین در آلبانی مهم است؟

سازمان مجاهدین خلق که در میان مردم ایران با نام تروریست های منافقین شناخته می شود، از همان روزهای بعد از انقلاب تاکنون، یکی از دشمنان اصلی جمهوری اسلامی و مردم ایران بوده است. در طول این چند دهه، منافقین، همواره مورد حمایت دشمنان ایران و کشورهای غربی قرار گرفتند. چه آن زمان که در دوران رژیم بعث عراق در پادگان اشرف حضور داشتند و به عنوان مزدور صدام، علیه مردم ایران اقدام نظامی می کردند؛ چه زمانی که سران این گروهک تروریستی در فرانسه پناهنده شدند و چه در زمان اخیر، که توسط کنگره آمریکا به طور رسمی مورد حمایت قرار گرفتند.

هرچه به دهه های اخیر نزدیک می شویم، حمایت علنی و صریح کشورهای غربی به ویژه آمریکا از منافقین، بیشتر می شود. به عنوان مثال، ایالات متحده که در دهه ۷۰ شمسی، منافقین را به عنوان یک سازمان تروریستی شناخته بود؛ در سال ۱۳۹۱، آن ها را از فهرست تروریستی خارج کرد و در نتیجه آن، اموال و دارایی های این سازمان دیگر مسدود نبود و معامله شهروندان آمریکایی با منافقین، منع قانونی نداشت.

چرا حمله به مقر منافقین در آلبانی مهم است؟
گزارش دویچه وله از خروج منافقین از لیست تروریستی آمریکا


این تصمیم از سوی مقامات آمریکایی درحالی گرفته شد که خودشان به تروریستی بودن اقدامات منافقین، معترف بودند. در بیانیه وزارت امورخارجه آمریکا مبنی بر خروج منافقین از لیست تروریستی، تصریح شده بود: <<وزارت امورخارجه آمریکا به رغم تصمیم امروز خود، فعالیت های تروریستی گذشته سازمان مجاهدین خلق از جمله قتل شهروندان آمریکایی در دهه ۷۰ میلادی و حمله در خاک آمریکا در سال ۱۹۹۲ را، فراموش نکرده است.>>

بعد از ماجرای ترور شهید فخری زاده، در گزارش دسامبر ۲۰۲۰ اندیشکده آمریکایی <> آمده است: <<دو مقام ارشد دولت اوباما در NBC فاش کردند که ترورها کار مجاهدین خلق است.>> به عبارتی دیگر، همکاری سازمان های اطلاعاتی غربی و صهیونیست ها با تروریست های منافقین، به حدی نزدیک بود که منافقین را به عنوان بازوی اجرایی عملیات های خود، انتخاب کردند.

چرا حمله به مقر منافقین در آلبانی مهم است؟
متن اندیشکده <> نزدیک به حزب دموکرات آمریکا


روزنامه <<اینترسپت>> در بهمن ماه ۱۴۰۱ در گزارشی نوشت: <<در میان تظاهرات ایران، کنگره آمریکا، گروه مجاهدین خلق را تقویت می کند.>>

چرا حمله به مقر منافقین در آلبانی مهم است؟
گزارش اینترسپت از تقویت منافقین توسط کنگره آمریکا


در این گزارش آمده است: <<اعضای کنگره از هر دو حزب جمهوری خواه و دموکرات، از لایحه ای حمایت کردند که مریم رجوی، رهبر گروه مجاهدین را تایید می کند.>> حمایت های کنگره از منافقین به طوری علنی بود که مریم رجوی به طور رسمی و به صورت ویدئو کنفرانس، در جلسه کنگره آمریکا، سخنرانی کرد. در این لایحه، بر تجمع منافقین در سال ۲۰۱۸ در راستای تغییر حکومت در ایران که در پاریس برگزار شد، تاکید کردند.

در بخشی دیگر از گزارش اینترسپت تصریح شده است: <<سازمان مجاهدین خلق، علی رغم شهرت افتضاح خود در میان ایرانیان، همواره از حمایت سیاستمداران غربی به ویژه آمریکایی ها، برخوردار بوده است. مقامات دولت سابق آمریکا از جمله جان بولتون، از حامیان دیرینه این گروه هستند.>>[۱]

چرا حمله به مقر منافقین در آلبانی مهم است؟
سخنرانی مریم رجوی در آلبانی، با حضور مقامات آمریکایی


در روز گذشته خبری منتشر شد که می تواند نشان دهنده تغییر معادلات و بازی کشورهای غربی با منافقین باشد. پس از ماه ها تلاش منافقین برای به آشوب کشاندن ایران، دولت آلبانی که سال هاست این تروریست ها را در خاک خود جای داده است، به طور رسمی با حکم قضایی این کشور از واحد دادستانی ویژه مبارزه با فساد و جرایم سازمان یافته، به کمپ منافقین در تیرانا حمله کرد.

وزارت امور خارجه آمریکا در اولین واکنش خود، این اقدام را قانونی توصیف کرد.

چرا حمله به مقر منافقین در آلبانی مهم است؟
گزارش یورونیوز از قانونی دانستن حمله پلیس آلبانی به منافقین از سوی آمریکا

سخنگوی وزارت امورخارجه آمریکا در گفت وگو با فاکس نیوز اظهار داشت: <<به واشنگتن در خصوص همخوانی اقدامات انجام شده با قوانین جاری در آلبانی از جمله احترام به حقوق و آزادی های همه افراد در این کشور اطمینان داده شده است. ما از حق دولت آلبانی برای بررسی هرگونه فعالیت غیرقانونی بالقوه در قلمرو خود حمایت می کنیم.>>[۲]

فرانسه از دیگر کشورهای غربی است که در ماه های اخیر، برای ادامه آشوب های ایران تلاش فراوانی داشت. این تلاش ها به طوری بود که حتی شخصی در سطح مکرون، رئیس جمهور فرانسه، با کسی در سطح مصی علینژاد، به طور رسمی و علنی دیدار کرد. اما در روز اخیر، پلیس فرانسه با برگزاری تجمع سالیانه منافقین در ۳۰ خرداد در پاریس، مخالفت کرد و علت آن را نگرانی های امنیتی دانست. این درحالی است که این تجمع، از سال ۲۰۰۸ تاکنون در پاریس برگزار می شد.

چرا حمله به مقر منافقین در آلبانی مهم است؟
گزارش دویچه وله از مخالفت پلیس فرانسه با برگزاری تجمع سالانه منافقین

منافقین در میان دولتمردان غربی به عنوان اپوزیسیون اصلی ایران شناخته می شدند. اما همین دولتمردانی که تا چند ماه پیش به طور رسمی و تمام قد از آشوب های ایران و منافقین حمایت کردند؛ اکنون به مقابله با آن ها پرداخته اند و این مسئله نشان دهنده تغییر بازی غربی ها با منافقین است که برای آن می توان چند دلیل را متصور بود.

اول؛ فرو ریختن رویای براندازی است. باتوجه به حمایت برخی از کشورهای غربی به ویژه آمریکا از جریان های اپوزیسون ایران چه در ماه های اخیر، چه در سال ۸۸، چه در دهه های اول انقلاب و چه در حمایت از حملات نظامی صدام، می توان گفت که این کشورها به دنبال براندازی حکومت ایران بوده اند. اما بعد از تلاش همه جانبه در آشوب های اخیر، پی بردند که براندازی حکومت در ایران، عملا امری نشدنی است. بنابراین، کشورهای غربی راهی جز تعامل با جمهوری اسلامی ایران ندارند. قدم اول در این تعاملات را می توان عدم ادامه حمایت از جریان اپوزیسیون و حتی مقابله با جریان های تروریستی همچون منافقین دانست.

دوم؛ اثبات قدرت جمهوری اسلامی ایران، چند جانبه گرایی بین المللی و تقویت قدرت دیپلماسی است که کشورهای غربی را ملزم ساخته که نه تنها از تروریست های منافقین حمایت نکنند؛ بلکه با آن ها مقابه نمایند.

سوم؛ منفور بودن منافقین است. منافقین به دلیل اقدامات تروریستی و کشتارهای فراوان در خیابان های کشور، به قدری در میان مردم ایران منفور هستند که اگر شخص یا جریانی منتسب به آن ها باشد، از چشم مردم خواهد افتاد. کشورهای غربی نیز اگر بخواهند حتی در ظاهر هم که شده خود را حامی مردم ایران نشان دهند، دیگر نمی توانند از منافقین حمایت کنند. به عبارتی دیگر، می توان گفت که تاریخ مصرف منافقین برای غربی ها، به صورت موقت به اتمام رسدیه است.

دلیل چهارم؛ احتمالا میان غرب و به خصوص امریکا با منافقین در پروژه های امنیتی، اختلافاتی ایجاد شده است که با توجه به دیپلماسی فعالی ایران در منطقه و فرامنطقه، این اختلافات بیش از گذشته سرباز کرده است و فرزند ناخلف می بایست تنبیه شود...

گپ دوستانه...
ما را در سایت گپ دوستانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7rahjooyan7 بازدید : 67 تاريخ : يکشنبه 4 تير 1402 ساعت: 22:21