نقش محمد موسوی خوئینی ها در آشوب ها

ساخت وبلاگ

سید محمد موسوی خوئینی ها، مدیر مسئول روزنامه سلام باسردبیر عباس عبدی در سال 1369تاسیس شد.روزنامه سلام در سال ۱۳۷۸ در پی انتشار نامه محرمانه سعید امامی توقیف شد.جریان کوی دانشگاه با محوریت موسوی خوئینی ها بعد از توقیف روزنامه اش(سلام) بوجود آمد. ایشان فراموش کرده اند، پستهای کلیدی در دوران انقلاب اسلامی داشته اند و بیش از سی سال قوه مجریه و بغضا مقننه در اختیار هم فکران ایشان بوده است. بدبختی اقتصاد ایران از بی کفایتی این طیف اصلاح طلب بوده است. هر زمان که ببیند یاران حکومتی اش با بحران روبرو هستند با داد و قال قصد دارد آنها را از مخمصه نجات دهد. بی خبر از آن است که مردم مسلمان آنقدر بصیرت دارند تا خادم را از خائن تشخیص دهند.متاسفانه یا خوابند یا خود را به خواب زده است. به بعضی از اظهار نظر ایشان توجه نمایید.

سخن آقای خوئینی ها در تاریخ 3/9/1387 گویای عدم بیدار شدن وی می باشد. ایشان در تاریخ 26/3/1388 نیز می گوید: <<ما باید در موضوع تخلفات انتخاباتی ابتدا از آقای خا منه ای شروع می کنیم که برق از سر شورای نگهبان می پرد ... برای آقای خامنه ای ابطال انتخابات به معنای این است که باید یک عقب نشینی را شروع کند که معلوم نیست ته آن به کجا کشیده می شود.>>

موضوعی که آقای محمدعلی ابطحی در سال 1388 در دادگاه، پشت صحنه ی آن را برملا کرد و گفت: <<در جلسه ی کمیته ی صیانت از آراء، آقای موسوی خوئینی ها اعلام کرد، ما نباید فتیله ی بحث تقلب در انتخابات را پایین بکشیم؛ چون موقع جِر زدن لازم می شود.>>

در همان دادگاه، آقایان بهزاد نبوی، محمد علی ابطحی، مازیار بهاری، مصطفی تاج زاده و صفایی فراهانی، در اعتراف های خود گفتند که در انتخابات هیچ تقلبی صورت نگرفته است!!

آقای ابطحی در دادگاه می گوید: <<تقلب از یک زمانی اسم رمز شورش در ایران شد>>!!

در سال 1378، رمز آشوب و فتنه گری پیرامون داستان سعید امامی رقم خورد. در سال 1388، فتنه با رمز تقلب، آغاز شد و امروز شاید تصور می کنند که با این نامه، فتنه ای جدید را شعله ور می کنند!

اما آنچه مسلم است، نامه از سر دلسوزی و نقد برای اصلاح نیست. نامه با نگاه ضد امام و ولایت فقیه نگاشته شده است. نامه برای مخالفت با حکومت دینی نگارش یافته است.

آقای موسوی خوئینی ها در تاریخ 19/10/1387 می گوید: <<ما مدیون امام هستیم، ولی امام چیزهایی فرموده که با گذشت زمان نتیجه می گیریم که موفقیتی در آن نیست و حکومت دچار مشکل شده است.>>

این جمله، یا از روی جهل است و یا عامدانه به قصد تخریب بیان می شود.

ایشان در سی امین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی نیز در مصاحبه با نشریه ی شماره ی 57 حضور -وابسته به مؤسسه ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) - می گوید: <<به نظر من امام درباره ی حکومت برتر دینی که در ذهن داشته، طرح تفصیلی نداشته است>>!!

وی می افزاید:<<ایشان به روش علمی و تطبیقی، برتری نظریه ی ولایت فقیه را اثبات نکرده است ... می خواهم بگویم امام در قدم اول به تطبیق نظریه ی ولایت فقیه با سایر نظریه های سیاسی نپرداخته است، چه رسد به اینکه به لوازم، مقتضیات، پیامدها و ضرورت های ولایت فقیه بیندیشد.>>

آقای خوئینی ها غافل است از اینکه حضرت امام (ره)، ولایت مطلقه فقیه را به صورت نهادی کاملاً مضبوط در آورد، که آن نهاد امروز از مهمترین ارکان نظام جمهوری اسلامی ایران و از محکم ترین پشتوانه های کشور ماست. حاکمیت دینی در کشور برخاسته از این نگاه بلند مدت امام است که زیرآب تفکر لیبرالیستی و استکباری را در هم می نوردد.

با درایت و معماری عمیق حضرت امام (ره) و با بهره گیری از تفکر اسلامی، چنین نهادی پا به عرصه گذاشته است؛ نهادی که چون سایر معماری های امام عزیز در تثبیت و قدرت گرفتن نظام دینی نقشی مهم ایفا می کند و با همه ی تلاش های غافلان داخلی و معاندان خارجی، این نظام الهی چون کوه در برابر فتنه ها و توطئه ها و نیرنگ ها ایستاده است.

در تاریخ اردیبهشت 1369 نهضت آزادی در بیانیه ای نگاشت :<<اکنون کشور عزیز ما در بن بست و بحرانی از سختی و ناخشنودی دست و پا می زند ... ملک و ملّت به لبه ی پرتگاه وحشتناک ویرانی و نابودی رسیده است.>>

سی سال قبل، نهضت آزادی که خود را در لبه ی پرتگاه نابودی می دید، تصور می کرد جمهوری اسلامی ایران دارد نابود می شود. پس از سی سال امروز آقای موسوی خوئینی ها با همان توهم، سخن می گوید که چون مورچه ای که در آب غرق می شد، و می گفت: دنیا را آب برد!، تصور می کند که عمق بی اعتقادی او نسبت به مدیریت کلان کشور، به معنای عمق بی اعتقادی همه ی مردم ایران است!

ایشان بر چه اساس و با کدام مدرک و یا انتخابات، خود را موکل همه ی مردم یا بسیاری از مردم می داند و از طرف آنان سخن می گوید؟

وی در تاریخ 30/4/1388 می گوید: <<این جبهه ای که یک طرف آن آقای خامنه ای و یک طرف هم مهندس موسوی، خاتمی و در کل مردم قرار گرفته اند، کدام یک حق هستند؟ این رفتارهای این ها (حاکمیت) دلیل این است که آن ها باطل هستند.>>!!

در اینجا همه ی مردم را در کنار موسوی و خاتمی می بیند! اگر همه ی مردم در کنار آن دو بودند که فتنه ی 88 به شکست ختم نمی شد.

آقای موسوی خوئینی ها که در این بیان به ولایت اهانت می کند، به حرف های خودش هم توجه نمی کند که دیروز چه گفته است و امروز چه می گوید.

وی در تاریخ 28/9/1390 می گوید: <<هنگامی که این موضوع (ولایت مطلقه فقیه)وارد قانون اساسی کشور می گردد و میثاق تمام آحاد کشور می شود، تنها التزام عملی لازم است و اعتقاد قلبی لازم نیست، زیرا تمامی آحاد کشور مقلد فقیهانی نیستند که به ولایت مطلقه فقیه نظر داده اند و تمام افراد کشور مسلمان نیستند تا مقلد باشند در صورتی که تمام آحاد کشور چه غیر مسلمان و چه مسلمان، چه مقلد و چه غیر مقلد، چه مقلدین فقهایی که با حضرت امام هم نظر باشند یا مقلدین فقیهانی باشند که فتوا به ولایت مطلقه نداده اند و حتی خود رهبر، هم باید ملتزم به تمام اصول قانون اساسی و از جمله اصول مربوط به رهبری باشند. تا اینجای قانون اساسی و اصول آن و از جمله اصول مربوط به رهبری محل اختلاف نیست و همه باید در عمل ملتزم به آن باشند.>>

آقای موسوی خوئینی ها نه در سخنان 30/4/1388، التزام عملی به ولایت فقیه را عملی کرده است و نه در نامه ی 7/4/1399، ملتزم به اصل ولایت مطلقه فقیه است.

وی در تاریخ 22/4/1388 نیز گفته است: <<این ولایت فقیه یک امر غیر عقلایی است.>>

نامه ی آقای خوئینی ها به امام خامنه ای، با این اعتقاد ترسیم شده است.

امام خمینی (ره) در تاریخ 12/7/1358 می فرمایند: <<به حرف های آن هایی که برخلاف مسیر اسلام هستند و خودشان را روشنفکر حساب می کنند و می خواهند ولایت فقیه را قبول نکنند، گوش ندهید. اگر چنانچه فقیه در کار نباشد، ولایت فقیه در کار نباشد، طاغوت است. یا خدا، یا طاغوت.. . نمی فهمند فقیه چه است؛ نمی فهمند که ولایت فقیه یعنی چه؟ آنها خیال می کنند که یک فاجعه به جامعه است! آنها اسلام را فاجعه می دانند، نه ولایت فقیه را....آنها اسلام را فاجعه می دانند، نه ولایت فقیه فاجعه را ... ولایت فقیه، تَبَع اسلام است ... آقایان بعضی شان می گویند: <<مسأله ی ولایت فقیه، یک مسأله ی تشریفاتی باشد، مضایقه نداریم، اما اگر بخواهد ولی دخالت بکند در امور، نه، ما آن را قبول نداریم. حتماً باید یک کسی از غرب بیاید. ما قبول نداریم که یک کسی اسلام تعیین کرده، او دخالت بکند.>> اگر متوجه به لازم این معنا باشند، مرتد می شوند، لکن متوجه نیستند.>>

آقای علی مطهری می گوید: <<آقای خوئینی ها جلسات تفسیر قرآنی در مسجد خود در نیاوران برگزار می کردند که آن زمان می گفتند ایشان قرآن را تفسیر مادی می کند. من این قضیه را در یک ملاقات خصوصی، زمانی که رهبر انقلاب، رئیس جمهور بودند، از ایشان شنیدم؛ گفتند که شهید مطهری به من گفتند به آقای خوئینی ها بگوئید بیاید پیش من برای این که این تفسیرهایی که می گوید خطرآفرین و انحراف آفرین است.>>

آیت الله مهدوی کنی نیز در کتاب خاطرات خود می گوید: <<بعضی ها در بیاناتشان ... حرف هایی می زدند که برای منافقین مطلوب بود، حتی آیات قرآن را طوری تفسیر می کردند که خلاف واقع بود. آقای مطهری از این های خیلی ناراحت بود و می گفت این سبک تفسیر کمونیستی است. تفسیر ماتریالیستی است، تفسر تفنگی است ... آقای مطهری به خصوص قبل از انقلاب، این گونه تفسیرها را خطرناک می دانستند.>>

گپ دوستانه...
ما را در سایت گپ دوستانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7rahjooyan7 بازدید : 132 تاريخ : چهارشنبه 13 اسفند 1399 ساعت: 17:17